طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) به قلم آزاده دریکوندی
پارت پانزده
زمان ارسال : ۲۴۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
محلول بازگشت
ولادیمیر در گوشهای خزیده بود و زانوانش را در آغوش گرفته بود. تنها دو شمع فضای تاریک آنجا را روشن کرده بود. به اطرافش که نگاه کرد تار عنکبوتها را میتوانست همه جا ببیند که تارهایشان پر از حشرات شکار شده بودند. برای او ترسناک تر از سیاهی این اتاق، مردی بود که مانند یک مجسمه پشت یک میز نشسته بود. کت سورمهای و یک کلاه بلند مشکی به سر داشت. حتی آن مرد هم تار عنکبوت گ
اطلاعیه ها :
دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقهی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خوانندهای میتونه برداشتهای متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقهی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکهی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه میشیم.
باقی فکتهای رمان به عهدهی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
ایلما
00ولادیمیر درست میگه چطوربازندگی اونجاکناراومده مک کوین حالاموجودات عجیب غریبش به کنار.غذاخوردن وچجوری تحمل کرده